وارونه خالی کردن روستاها از جمعیت با الگوگیری از غرب از زمان کودتای 1299 آغاز شد و تا زمان کنونی ادامه داشته است؛ به طوری که جمعیت روستایی کشور که در سال 1335 حدود 63 درصد کل جمعیت کشور بود، بر اثر اجرای سیاست های سرمایه داری که به مهاجرت بنیان کن روستاییان از روستاها انجامید در سال 1390 به 27 درصد رسیده است. همچنین طبق سرشماری سال 1385 حدود 30 و نیم درصد روستاها کمتر از 50 نفر جمعیت داشته و بر تعداد جمعیت شهرهای ایران 65 درصد افزوده شده و اکنون جمعیت شهرنشین بیش از دو سوم کشور را تشکیل می دهند. افزون بر این در فاصله آمارگیری سال های 1375 تا 1385 بیش از 12 میلیون نفر به شهرها مهاجرت کرده اند که بیش از 10 میلیون آنان در جستجوی کار بوده اند و محل سکونت قبلی حدود 28 درصد آنان روستاها و آبادی های کشور بوده است.
طبق آمارگیری سال 1385 حدود 20 درصد روستاهای ایران کمتر از 25 نفر و 44 درصدکمتر از 50 نفر جمعیت داشته اند. می توان نتیجه گرفت که حدود64 درصد روستاهای ایران رو به نابودی هستند. حال این سوال مطرح می شود کدام هجوم بیگانه توانسته چنین آسیب بنیان کنی بر روستاها که ماندگاری ایران به وجود آنها وابسته است وارد کند که تهاجم نرم و سخت اقتصادی در عدم حمایت از روستاها بر روستاهای کشور وارد آورده است.
خالی از جمعیت شدن تعداد بیشتری از روستاها، افزایش شدید فعالیت های واسطه گری به گونه ای که تعدادشان از 400 هزار نفر واسطه در آغاز انقلاب به بیش از 4 میلیون نفر رسیده و در برابر هر مغازه دار به جای 500 تا 1000 نفر، تنها کمتر از 30 مشتری قرار دارد و سودآوری آسان و بالای فعالیت های دلالی، احتکاری و سوداگری هم افراد و هم سرمایه ها و حتی سرمایه های تولیدی را به سوی خود می کشاند.
این نابرابری و بی عدالتی چشمگیر ناشی از خالی شدن روستاها از سکنه را باید در اجرای سیاست های اقتصادی برون زا (سیاست های تعدیل اقتصادی و فرهنگ اقتصاد لیبرالی دولت ها) قبل از انقلاب اسلامی جستجو کرد. متاسفانه این روند بعد از انقلاب توسط تربیت یافتگان این فرهنگ و مکتب اقتصادی ادامه یافت. متاسفانه روستاهای ایران که در برابر خشن ترین تاخت و تازها به ایران در طول تاریخ جان سالم به در برده بودند، بر اثر اصلاحات ارضی محمدرضاشاه و اربابان امریکاییش و زیر تاثیرات واردات محصولات کشاورزی با دلارهای ارزان نفتی نتوانستند جان سالم به در ببرند و هزاران روستا و آبادی در واردات بی رویه نابود شده یا اینکه در خطر نابودی قرار گرفتند. افزون بر این در سایه بی توجهی به آبخیزداری و اجرای سیاستهای لیبرالی سرمایه داری (مکتب نوسازی)، سیاست حفر چاه های عمیق جایگزین فناوری های بومی مثل قنات و کاریز شد که این سیاست موجب خشکیدن گسترده قنات ها و کاریزها شد و تأثیری منفی در ماندن در روستاها بر جای گذاشت.
تخریب و نابودی گسترده قناتها و دانش بومی آبخیزداری در ایران در حالی صورت گرفت که تعدد قنات ها در ایران بیش از 60 هزار قنات بوده که حدود دو سوم آن تخریب شده و هم اکنون حدود 23 هزار قنات آباد وجود دارد. با توجه به کوهستانی و کم باران بودن اغلب دشت های ایران، اختراع کاریز از چند هزار سال پیش و ایجاد مجراهای زیرزمینی برای انتقال آب از کوهپایه به دشت، یکی از مهمترین ابداعات فناورانه ایران بوده که هنوز هم ارزش زندگی بخش خود را حفظ کرده است. با اصلاحات ارضی شاهانه و از هم پاشیدن سازمان های جمعی تولید محصولات کشاورزی و حذف مدیریت یکپارچه روستاها و عدم جایگزینی آن با مدیریت جمعی دیگر در روستاها از سوی صاحبان جدید زمین های تقسیم شده، کار لایروبی کاریزها به فراموشی سپرده شد و رواج زدن چاه های عمیق در مجاورت کاریزها از سوی برخی صاحبان زمین کشاورزی، نابودی دو سوم کاریزهای ایران را سبب شد.
همچنین بی مسئولیتی دولت ها نسبت به حل مشکلات کشاورزان و حل مشکل آب های زیرزمینی با تغذیه سفره ها، هم مزید بر علت شد تا بسیاری از روستاییان به شهرها مهاجرت کنند. حفر چاه های عمیق تر و تداوم زیاده روی در مصرف آب در کشاورزی را علاوه بر شیوه های نادرست آبیاری سنتی، بی توجهی به نظام کشت بر پایه نوع محصول و سازگاری با هر منطقه آب و هوایی با هدف صرفه جویی در مصرف آب را در پی داشت. ایجاد شهرنشینی غربی بدون توجه به موقعیت شهرها و میزان جمعیت پذیری آن، ضرورت انتقال آب را به سوی مصرف شهرها بدون آماده کردن پساب های شهری برای کشاورزی، افزون بر بالا آلودگی آب شهرها، کمبود آب در کشاورزی ایران را سبب شد.
لذا جهت حل این مشکلات پیشنهاد می شود با مدنظر قرار دادن آبخیزداری در عمران و آبادانی روستاها و با هدف درونی کردن مصرف محصولات کشاورزی و تولید صنایع غذایی با تولید بیشتر و تأمین امنیت غذایی کشور، افزون بر زنده کردن حدود 40 هزار کاریز رها شده و نظام مند کردن چاه های عمیق و نیمه عمیق و بهره برداری از آن، با رواج دوباره ساماندهی تولید جمعی (بنه، صحرا و …) و کار توأم با همیاری و تعاون، دوباره روستاها را زنده کرد و فرهنگ تعاون و همیاری را در کشور گسترش داد؛ چرا که در واقع هر روستا به مثابه واحدی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و دفاعی، با توجه به ویژگی های سرزمینی ایران که گسترده و کوهستانی است، می تواند و باید دژی برای مقاومت و ایستادگی در برابر انواع تهاجم های اقتصادی، فرهنگی، دینی و نظامی باشد.
با توجه به اینکه بیشترین رشد اندیشه های لیبرالی فردگرای زرپرست در شهرها و در میان طبقات ثروتمند و تحصیل کردگان رخ داده است و با توجه به اینکه دشمنان ددمنش می توانند شهرها را تخریب و محاصره کنند ولی چنین امری برای 60 هزار روستای کنونی و 120 هزار روستای آینده ممکن نیست، توسعه روستا محوری با فرهنگ مقاومتی آبخیزداری، روستاییان از لحاظ امنیتی و نظامی نیز ضروری است.
سرویس خبری:اخبار کشاورزی و باغبانی